دکتر سبحانی - بخش اول - دانلود مستقیم فایل های ضروری درس روش تحقیق پیشرفته - روز شنبه 8 آذر 1393
حجم: 216 کیلوبایت
دکتر سبحانی - بخش دوم - دانلود مستقیم فایل های ضروری درس روش تحقیق پیشرفته - روز شنبه 8 آذر 1393
عنوان: چگونه یک مقاله را نقد یا تحلیل کنیم
حجم: 323 کیلوبایت
رﻭﺯﻱ ﻳﻚ ﻣﺮﺩ ﺛﺮﻭﺗﻤﻨﺪ پسر ﻛﻮﭼﻜﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻩ ﺑﺮﺩ
ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﻫﺪ ﻣﺮﺩﻣﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﻧﺠﺎ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﻣﻲ
ﻛﻨﻨﺪ ﭼﻘﺪﺭ ﻓﻘﻴﺮ ﻫﺴﺘﻨﺪ. ﺍﻥ ﺩﻭ ﻳﻚ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ ﺩﺭ
ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺤﻘﺮ ﻳﻚ ﺭﻭﺳﺘﺎﻳﻲ ﻣﻬﻤﺎﻥ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ
ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﻭﺩﺭ پایان ﺳﻔﺮ ﻣﺮﺩ ﺍﺯ پسرش
پرسید :ﻧﻈﺮﺕ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺴﺎﻓﺮﺗﻤﺎﻥ ﭼﻪ ﺑﻮﺩ؟
پسر پاسخ ﺩﺍﺩ: ﻋﺎﻟﻲ ﺑﻮﺩ پدر !
پدر پرسید :ﺍﻳﺎ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻲ ﺍﻧﻬﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﻛﺮﺩﻱ؟
پسر پاسخ ﺩﺍﺩ:ﺑﻠﻪ پدر !
پدر پرﺳﻴﺪ :ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺳﻔﺮ ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻲ؟
پسر کمى ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﻣﻲ ﮔﻔﺖ: ﻓﻬﻤﻴﺪﻡ
ﻛﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﻳﻚ ﺳﮓ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺍﻧﻬﺎ ﭼﻬﺎﺭﺗﺎ. ﻣﺎ ﺩﺭ
ﺣﻴﺎﻃﻤﺎﻥ ﻳﻚ ﻓﻮﺍﺭﻩ ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭ ﺍﻧﻬﺎ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﺍى ﺩﺍﺭﻧﺪ ﻛﻪ
ﻧﻬﺎﻳﺖ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻣﺎ ﺩﺭ ﺣﻴﺎﻃﻤﺎﻥ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﻫﺎﻱ ﺗﺰﻳﻴﻨى
ﺩﺍﺭﻳﻢ ﻭﺍﻧﻬﺎ ﺳﺘﺎﺭﮔﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ. ﺣﻴﺎﻁ ﻣﺎ ﺑﻪ
ﺩﻳﻮﺍﺭﻫﺎﻳﺶ ﻣﺤﺪﻭﺩ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻍ ﺍﻧﻬﺎ ﺑﻲ ﺍﻧﺘﻬﺎﺳﺖ !
ﺑﺎ ﺷﻨﻴﺪﻥ ﺣﺮﻓﻬﺎى پسر ﺯﺑﺎﻥ ﻣﺮﺩ ﺑﻨﺪ ﺍﻣﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺑﻌﺪ پسر ﺑﭽﻪ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻛﺮﺩ: ﻣﺘﺸﻜﺮم پدر ﺗﻮ ﺑﻪ ﻣﻦ
ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍدى ﻛﻪ ﻣﺎ ﭼﻘﺪﺭ ﻓﻘﻴﺮ ﻫﺴﺘﻴﻢ!
ﺍﻧﺪﺭﻭﻣﺘﻴﻮﺱ :
ﻳﻜﻲ ﺯﻳﺒﺎﻳﻲ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﺭﺍ ﻣﻴﺒﻴﻨﺪ ﻭ ﺩﻳﮕﺮﻱ آلودگی
پﻨﺠﺮﻩ ﺭﺍ. ﺍﻳﻦ ﺷﻤﺎ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﻛﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﻲ ﻛﻨﻴﺪ ﭼﻪ
ﭼﻴﺰﻱ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﻴﺰﻱ ﺑﻴﻨﺪﻳﺸﻴﺪ .......
پاورپوینت خلاصه کتاب پدر فقیر پدر پول دار
حجم: 345 کیلوبایت
.
دانلود مستقیم خلاصه کتاب پدر فقیر پدر پول دار
حجم: 238 کیلوبایت
شرکتی با یک آزمایش کنترل شده، به این نتیجه رسید که برای خرید یک عدد باطری 3 دلاری، 100 دلار هزینه شده است. همچنین دریافت که 35 درصد از درخواست خریدهایش مبلغی کمتر از 500 دلار داشته اند!
بنابراین شرکت یاد شده، ادارات خود را در خریدهای کوچک آزاد گذاشت. به سخن دیگر، اکنون حسابداران، خود مدادهای مورد نیازشان را می خرند. آنها میدانند از کجا باید خرید کنند و چقدر بپردازند. زیرا اداره تدارکات، فهرستی از فروشندگان تایید شده و قیمت های مورد توافق را در اختیارشان گذاشته است هر یک از واحدهای سازمانی در این شرکت اینک کارت اعتباری تا حد 500 دلار به نسبت تعداد مشخصی از کارکنان در اختیار دارند که نیازهای اداری خود را برای مدتی معین از محل آن خریداری می کنند. در پایان هر ماه، بانک صادر کننده کارت، فایل گزارش خریدهای همه کارتها را برای شرکت می فرستند. حسابداری نیز هزینه ها را جداگانه در دفتر کل خود ثبت کرده و به حساب بودجه ادارات مختلف منظور می نماید.
در نتیجه درخواست کننده، کالای مورد نیاز خود را سریعتر و بدون بگو مگو بدست آورده و شرکت نیز در فرآیند خرید، هزینه ای بسیار کمتر از 100 دلار متحمل شده است.
نکات:
از ویژگی های مهم مهندسی مجدد فرآیندها،BPR عبور کار از مرزهای سازمانی است. در سازمان های سنتی، حسابداران تنها به حساب و کتاب می پردازند و کارمندان تدارکات هستند که روش خرید و سفارش را می دانند. بنابراین هنگامی که اداره حسابداری به چند مداد تازه نیازمند است، باید درخواست خود را به اداره تدارکات بدهد. این اداره است که فروشنده را یافته، قیمت را تعیین کرده، سفارش می دهد، کالا را به هنگام ورود بازرسی و کنترل می کند و صورتحساب را می پردازد.
چنین فرآیندهایی بسیار گران تمام می شوند، زیرا علاوه بر درگیر نمودن چندین اداره، هزینه بالاسری چشمگیری نیز برای پیگیری ها و هماهنگ کردن تکه های فرآیند، به بار می آورند.
در واقع با اینکه تقسیم کار، امری گریزناپذیر است ولی تقسیم کار به اجزا بسیار کوچک باعث می شود کار برای کارکنان بی معنا و غیرجذاب شود. به علاوه امکان بروز اشتباه در دست به دست شدن کار افزایش می یابد و زمان و هزینه های بالاسری زیاد می شود.
وجود نگرش ژرف در مورد فناوری مسئله مهمی است و نبود آن مسئله ای تازه و تنها از سوی مردم عامی نیست. برای مثال توماس جی واتسون بنیان گذار IBM پیش بینی میکرد متقاضیان کامپیوتر در جهان به ۵۰ نفر هم نرسد! توماس ادیسون یکبار گفته بود که منظور او از اختراع ضبط صوت این بوده که انسانهای در حال احتضار بتوانند آخرین آرزوهای خود را ضبط کنند! مارکنی مخترع رادیو نیز آن را دستگاهی در حد تلگراف (ولی بدون سیم) میدانست که میتواند بین دو نقطه ثابت بکار بپردازد! در آغاز پیدایش تلفن، بیشتر مردم گمان میکردند که بزرگترین کار این دستگاه نجات همسران کشاورزان از تنهائی دهکدهها است!
در سالهای پایانی دهه ۱۹۵۰ میلادی، هنگامیکه شرکت زیراکس پژوهشهای ابتدائی در مورد نخستین دستگاه کپی برداری خود (زیراکس ۹۱۴) را آغاز کرده بود، از نظر مالی و نقدینگی زیر فشار قرار داشت. بنابراین تصمیم گرفت تا امتیاز آن را به شرکت IBM بفروشد.
IBM با شرکت مشاوره بسیار معروفی قراردادی بست تا در خصوص دستگاه تازه پژوهش بازار انجام دهد. نتیجه گزارش چنین بود: »اگر دستگاه زیراکس، بازار همه کاره های کاربنی، دیتوگراف و هکتوگراف را هم قبضه کند، حتی هزینه ساخت خود را نیز تأمین نخواهد کرد.« و به این ترتیب IBM از خیر معامله گذشت!
به رغم آن پیش بینی ناامیدکننده، شرکت زیراکس تصمیم گرفت تا با پشتکار فراوان اختراع خود را به تولید برساند و فرض را بر این گذاشت که عاقبت راه استفاده مناسبی از این دستگاه پیدا خواهد شد تا امروز که می بینیم واقعا اینچنین شد.
ارائه سی نسخه از یک سند برای پخش میان گروهی از همکاران نیازی بود که پیشتر نمیشناختند. از آنجائیکه تهیه سی نسخه به آسانی و ارزان میسر نبود کسی هم به فکر چنین نیازی و برآوردن آن نمیافتاد.
ژان بابتیست که از اقتصاددانان آغاز سده نوزدهم فرانسه است عقیده دارد که در موقعیتهای زیادی، ”عرضه، تقاضای خود را میآفریند.“ انسان تا چیزی را ندیده است نمیداند که آن را میخواهد و آنگاه که توان بدست آوردن آن را یافت دیگر نمیتواند بدون آن زندگی کند.
هیچکس به زیراکس ۹۱۴ نیازی نداشت، کسی نمیدانست که مشکلی دارد و این دستگاه میتواند آن را حل کند. ولی با معرفی دستگاه، آن نیاز خفته ناشناخته بناگاه سر بلند کرده و به احساس نیازی روشن و مسلط تبدیل گردید.
بنابراین، به سادگی نمیتوان از مردم پرسید از یک فناوری در زندگی و کار خود، چگونه استفاده خواهند کرد. از مردم میتوان پرسید که آیا شیر را در بطری شیشه ای بیشتر میپسندند و یا در پاکت. پاسخ آسان خواهد بود، زیرا هر دو را آزموده، به ویژگیهای آنها آگاهی دارند. ولی آنگاه که پژوهشگران بازار، نظر مردم را درباره دستگاه فتوکپی که سابقه ای نداشت جویا شدند، پاسخ این بود که با این بها جانشین ارزنده ای برای کاغذ کاربن نیست. این حرف کاملا درست بود اما دستگاه زیراکس کاربرد دیگری داشت که دیده نشده بود (تکثیر در تعداد محدود) و اصولا نمی بایست به عنوان جایگزین کاغذ کاربن دیده می شد!
حکایت ، حکایت نگرش عمیق و نگاه باز به کاربردهای فناوری، است!
در پایان تکرار این نکته ضروری است که: جایی به دنبال پتانسیل واقعی فناوری بگردید که پاسخی به مشکلی بدهد که انسان از وجود آن بی خبر باشد.
تعدادی موش در یک مزرعه زندگی می کردند. موشها روزگار خوشی نداشتند چرا که گربه ای در مزرعه بود که آنها را شکار می کرد. موشها در یک ترس همیشگی به سر می بردند و ممکن بود در هر وقت از شب و روز در چنگالهای تیز گربه چابک قرار گیرند.
موشها جلسه ای تشکیل دادند تا حداقل راهی پیدا کنند که از وجود گربه در اطراف خود باخبر شوند و بتوانند عکس العمل مناسب از خود بروز دهند. طرح های مختلفی مورد بررسی قرار گرفت اما هیچکدام پذیرفته نشد.
در آخر یک موش جوان ایستاد و گفت: «من یک طرح خیلی ساده دارم اما کاملاً مؤثر خواهد بود. همه کاری که باید انجام دهیم این است که یک زنگوله به گردن گربه ببندیم. وقتی صدای زنگوله را می شنویم خواهیم فهمید که دشمن در حال آمدن است.»
همه موشها از طرح ارائه شده شگفت زده شده بودند و آن را تحسین می کردند. در بین همهمه موشها، یک موش پیر بلند شد و گفت: «من هم قبول دارم که طرح موش جوان، طرح بسیار خوبی است. اما اجازه دهید بپرسم: «چه کسی زنگوله را به گردن گربه خواهد بست؟»
موشها به یکدیگر نگاه می کردند و هیچ کس حرفی نمی زد. سپس موش پیر گفت: «ارائه راهکارهای غیرممکن خیلی ساده است.»
از یک دیدگاه:
1- به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
2- گفتن اینکه کاری انجام شود یک چیز است، اما انجام دادن آن چیز دیگری است.
3- پیشنهاد دهنده طرح را مجری اجرای آن کنید.
4- جلسات اثربخش تشکیل دهید.
Interviewer : Tell me about yourself.
Candidate: I …am Rameshwar Kulkarni. I did my Tele Communication engineering from BabanRao Dhole-Patil Inst it ute of Technology.
Interviewer : BabanRao Dhole-Patil Inst it ute of Technology? I had never heard of this college before!
Candidate : Great! Even I had not heard of it before getting an admission into it ..
What happened is – due to cricket world cup I scored badly! in 12th.I was getting a paid seat in a good college. But my father said (I prefer to call him ‘baap’) – “I can not invest so much of money”.(The baap actually said – “I will never waste so much of money on you”). So I had to join this college. Frankly speaking this name – BabanRao Dhole-Patil, can at the most be related to a Shetakari Mahavidyalaya
Interviewer: ok, ok. It seems you have taken 6 years to complete your engineering.
Candidate : Actually I tried my best to finish it in 4 years. But you know, these cricket matches and football world cup, and tennis tournaments. It is difficult to concentrate. So I flunked in 2nd and 3rd year. So in all I took 4 + 2 = 7 years.
Interviewer: But 4+2 is 6.
Candidate: Oh, is it ? You know I always had KT in maths. But I will try to keep this in mind. 4+2 is 6, good, thanks. These cricket matches really affect exams a lot.. I think they should ban it .
Interviewer : Good to know that you want cricket matches to be banned.
Candidate : No, no… I am talking about Exams!!
Interviewer: Ok, What is your biggest achievement in life?
Candidate : Obviously, completing my Engineering. My mom never thought I would complete it . In fact, when I flunked in 3rd year, she was looking for a job for me in BEST (Bus corporation in Maharashtra ) through some relative.
Interviewer : Do you have any plans of higher study?
Candidate: he he he.. Are you kidding? Completing ‘lower’ education it self was so much of pain!!
Interviewer : Let’s talk about technical stuff. On which platforms have you worked?
Candidate : Well, I work at SEEPZ, so you can say Andheri is my current platforms. Earlier I was at Vashi center. So Vashi was my platform then. As you can see I have experience of different platforms! (Vashi and Andheri are the places in Mumbai)
Interviewer : And which languages have you used?
Candidate : Marathi, Hindi, English. By the way, I can keep quiet in German, French, Russian and many other languages.
Interviewer: Why VC is better than VB?
Candidate : It is a common sense – C comes after B. So VC is a higher version than VB. I heard very soon they are coming up w it h a new language VD!
Interviewer: Do you know anything about Assembly Language?
Candidate: Well, I have not heard of it . But I guess, this is the language our ministers and MPs use in assembly.
Interviewer : What is your general project experience?
Candidate : My general experience about projects is – most of the times they are in pipeline!
Interviewer: Can you tell me about your current job?
Candidate: Sure, Currently I am working for Bata Info Tech ltd. Since joining BIL, I am on Bench. Before joining BIL, I used to think that Bench was another software like Windows.
Interviewer : Do you have any project management experience?
Candidate: No, but I guess it shouldn’t be difficult. I know Word and Excel. I can talk a lot. I know how to dial for International phone call and use speaker facility. And very important – I know few words like – ‘Showstoppers ‘ , ‘hot fixes’, ‘SEI-CMM’, ‘quality’, ‘version control’, ‘deadlines’ , ‘Customer Satisfaction’ etc. Also I can blame others for my mistakes!
Interviewer: What are your expectations from our company?
Candidate : Not much.
1. I should at least get 40,000 in hand..
2. I would like to work on a live EJB project. But it should not have deadlines. I personally feel that pressure affects natural talent.
3. I believe in flexi-timings.
4. Dress Code is against basic freedom, so I would like to wear t-shirt and jeans.
5. We must have sat-sun off. I will suggest Wednesday off also, so as to avoid breakdown due to overwork.
6. I would like to go abroad 3 times a year on short term preferably 1-2 months) assignments. Personally I prefer US, Australia and Europe. But considering the fact that there are Olympics coming up in China in the current year, I don’t mind going there in that period. As you can see I am modest and don’t have many expectations. So can I assume my selection?
Interviewer : he he he ha ha ha. Thanks for your interest in our organization. In fact I was never entertained so much before. Welcome to INFOSYS.
The fellow was appointed in a newly created section ‘Stress Management’ in the HRD of Infosys.
So Excellence is not the only thing Needed. Its the Unique Quality of a Person which can let anyone to Success. Work on Your own Field rather then following somebody else’s Path
وقتی روبرتو گویزوتا (Roberto Goizueta) در دهه 1980 مدیرعامل کوکاکولا شد، با رقابت شدید پپسی مواجه شدکه باعث کاهش رشد سهم کوکا شده بود. مدیرانش بر رقابت با پپسی متمرکز شده بودند و قصد داشتند در هر دوره زمانی برنامه رقابتی، سهم بازار کوکا را 0/1 درصد افزایش دهند.
روبرتو تصمیم گرفت رقابت علیه پپسی را متوقف کند و به جای آن علیه شرایط افزایش 0/1 درصد رشد رقابت کند.
او از مدیرانش پرسید: «میانگین مایعاتی که هر آمریکایی در روز می نوشد چقدر است؟» جواب 14 اونس بود.
«سهم کوکا از این مقدار چقدر است؟» دو انس.
روبرتو گفت: «کوکا به سهم بیشتری از این بازار نیاز دارد.»
رقیب، پپسی نبود بلکه آب، چای، قهوه، شیر و آبمیوه ها بودند که 12 اونس باقیمانده را تشکیل می دادند.
روبرتو گفت: «مردم هر وقت احساس کردند که دوست دارند چیزی بنوشند باید به کوکا دسترسی داشته باشند.»
برای اجرای این استراتژی، شرکت کوکاکولا در گوشه و کنار هر خیابان دستگاه های فروش کوکا قرار داد. با این کار، کوکا به سهم قابل ملاحظه ای از بازار دست یافت و پپسی هرگز به چنین سهمی دست نیافته است.
وقتی رقابت علیه رقیب را متوقف کنیم و به جای آن رقابت علیه شرایط را آغاز کنیم، می توانیم خیلی بهتر عمل کنیم.