http://www.srbiau.ac.ir/en

۴ مطلب در سپتامبر ۲۰۱۶ ثبت شده است

گفت‌ و گو اختصاصی با دکتر کامبیز حیدر زاده بزرگمرد بازاریابی مدرن / هویت جدید عروسک خیرخواه

گفت‌ و گو با دکتر کامبیز حیدر زاده / هویت جدید عروسک خیرخواه

چندی پیش تولیدکننده عروسک‌های مستر دماغ با اتمام تفاهم‌نامه دو ساله خود با موسسه خیریه محک، همکاری‌اش را با این موسسه به پایان رساند. این عروسک‌ها توسط شرکت پالیز به بازار عرضه می‌شد و استند‌ عروسک‌های مستر دماغ در دو سال گذشته در بسیاری از فروشگاه‌های ایرانی حضور پیدا کرد.

شرکت پالیز که در راستای مسئولیت اجتماعی با همکاری موسسه خیریه محک این عروسک‌ها را به بازار عرضه کرده بود، توانست سهم ذهنی مناسبی را در بین مخاطبان ایرانی کسب کند. هویت این عروسک‌ها تا اندازه‌ای وابسته به موسسه خیریه محک بود که برخی از مخاطبان ایرانی به این عروسک‌ها، عروسک‌های محک نیز می‌گفتند اما با اتمام این تفاهم نامه دیگر از محل فروش این عروسک‌ها هیچ مبلغی به موسسه خیریه محک تعلق نمی‌گیرد و این شرکت باید هویتی را برای محصولات خود تعریف کند تا از این طریق آینده تجاری عروسک‌های مستر دماغ را تضمین کرده باشد.

اینکه شرکت پالیز چه آینده تجاری را برای عروسک‌های مستر دماغ متصور شده است و این عروسک‌ها در ادامه چه هویتی را در ذهن مخاطبان ایرانی تعریف می‌کنند، «فرصت‌امروز» را بر آن داشت تا سراغ دکتر کامبیز حیدرزاده برود. او کارشناس مدیریت بازاریابی و عضو هیأت علمی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات است.

در این گفت‌وگو حیدرزاده به این موضوع اشاره دارد که حذف چنین تصویری از ذهن مخاطبان ایرانی کاری دشوار است و ایجاد تصویر جدید در ذهن مخاطبان ایرانی باید متناسب با روند قبلی مستر دماغ باشد.

با توجه به اتمام قرارداد محک با مستر دماغ، از نظر شما آینده تجاری این عروسک‌ها به چه شکل است؟

با توجه به اینکه این عروسک‌ها در طول مدت دو سال توانستند جایگاه‌یابی (Positioning)  و ایجاد تصویر ذهنی (Image)  مثبتی را از خود در ذهن مخاطبان ایجاد کنند، به لحاظ تجاری نیز توانستند به شهرت مناسب و درخوری دست یابند که شاید اگر چنین تفاهمی میان محک و آنها صورت نگرفته بود، همچنان هویت این عروسک‌ها برای بسیاری از افراد نامشخص و مبهم باقی می‌ماند. حال با کسب شهرت شرکتی، این عروسک‌ها طبیعتا می‌توانند با برانگیختن حس رضایت مشتریان، آنها را با خود همراه و مشتریان را به مشتریانی وفادار تبدیل کنند که این خود از بزرگ‌ترین سرمایه‌های یک شرکت است و برای مستر دماغ سودآور خواهد بود.

با توجه به اینکه بسیاری از مخاطبان ایرانی از اتمام این قرارداد اطلاع ندارند و همچنان این عروسک‌ها را به نام محک خریداری می‌کنند، ممکن است برخی از برند‌های ایرانی از این موضوع سوء استفاده کنند و مدتی را با یکی از NGO‌ها کار کنند و وقتی مطرح شدند دیگر با آنها همکاری نداشته باشند و صرفا از NGO  استفاده‌های تبلیغاتی را انجام دهند؛ چه نظری در این مورد دارید؟ با توجه به اتمام این قرارداد، مستر دماغ باید چه هویتی را برای خود تعریف کند؟

در این خصوص می‌توان با استفاده از ابزارهای تبلیغاتی اطلاع‌رسانی‌های لازم را انجام داد تا منقضی شدن قرارداد با محک را اعلام کرد اما آنچه مهم‌تر از این مسئله است لحاظ کردن این نکته است که هویت ایجاد شده توسط این عروسک‌ها توانسته در ذهن مخاطبان ثبت شود و ممکن است حذف چنین تصویری از آنها در اذهان عمومی کار دشواری باشد.

قطعا این خود از تصمیمات شرکتی است که بتواند راه بعدی خود را به‌گونه‌ای مناسب در پیش گیرد، زیرا تغییر وجهه و تصویر ذهنی از شرکت باید متناسب با روند قبلی باشد تا مخاطبان دچار سردرگمی نشوند، بنابراین این خود از پیامدهای فعالیت و مشارکت‌ها است که تصویر ایجاد شده تا مدت‌های مدید در اذهان جای خواهد گرفت، حتی با وجود منقضی شدن قرارداد دوطرفه، این عروسک‌ها همچنان به‌عنوان یک اقدام مسئولانه اجتماعی در مخاطب تاثیر خواهد گذاشت و گاهی مخاطبان با وجود آگاهی از این انقضای قرارداد میان محک و شرکت موردنظر، بازهم آن عروسک‌ها را دارای بار مثبت در ذهن خود در نظر می‌گیرند، زیرا ذهن بسیاری از افراد تمایل دارد تا به سمت مثبت میل کند و وقایع و رویدادها را مطابق با تصاویر ذهنی از پیش ساخته شده رؤیاهای خود همراه سازد.

حال ما نمی‌توانیم این‌گونه تلقی کنیم که یک شرکت با همکاری یک NGO مقصودش این است که صرفا استفاده تبلیغاتی کرده و پس از قطع روابط دوطرفه از این وجهه ایجاد شده، سوء‌استفاده کند! چون در نخستین مرحله شکل‌گیری این هویت و تصویر ذهنی کار چندان راحتی نبوده، همچنان که بسیاری از شرکت‌ها در گذشته اقدام به چنین فعالیتی کرده‌اند اما برایشان چندان موفقیت‌آمیز نبوده است و مورد حمایت مخاطبان قرار نگرفتند.

پس ما این اقدام عروسک‌ها را مثبت تلقی می‌کنیم و تصاویر ذهنی و هویت شرکتی ایجاد شده از آنها را نیز مثبت در نظر می‌گیریم، اما استمرار تمامی این تصاویر مثبت ایجاد شده را منوط به اقدام بعدی شرکت نیز می‌دانیم.

به صورت کلی این اقدامات خیرخواهانه باید به چه صورت و با چه سازوکاری باشد؟

اینکه شرکت‌ها چه نوع اقدام مسئولانه اجتماعی را مطلوب بدانند، این خود منوط به سرمایه و برنامه‌های شرکتی، رأی و نظر و مشارکت مدیران اجرایی شرکت‌ها که طی جلساتی نسبت به موضوعات مرتبط با مسئولیت اجتماعی، شرکت خود را بررسی و با لحاظ کردن بودجه شرکت و دارایی‌های خود، نوع و جنس مسئولیت را برای خود با لحاظ کردن نوع صنعت تعیین می‌کنند، حال‌آنکه مسئولیت انتخاب شده باید در راستای یک بازاریابی آرمان اجتماعی (Cause Marketing)باشد که در مورد عروسک‌های مذکور این آرمان از نوع آرمان اجتماعی وابسته به فروش(Cause-related Marketing)  بوده است.تنوع آرمان‌ها بالاست و شرکت‌ها می‌توانند متناسب با نوع فعالیت و صنعت خود آرمان متناسبی را برگزینند که از طرف دیگر نیز بتواند برای مخاطبان نیز دارای ارزش باشد و ایجاد ارزش (Value Creation)  کند.

مستر دماغ چگونه می‌تواند محصولات خود را با توجه به هویتی که دارد، توسعه دهد؟

بسیاری از شرکت‌ها در صنعت تولیدات کالا، می‌توانند طبقه(Category) محصولات خود را نیز تقویت کرده و از انواع استراتژی‌های تنوع بخشی (Diversification)، با لحاظ کردن طبقه محصولات خود، ارائه کنند، گاه با ارائه شخصیت‌های کارتون برجسته و بدیع که شرکت بتواند نسبت به رقبای خود تمایز ایجاد کند.

۰ نظر
.A JAFARI

مصاحبه اختصاصی روزنامه فرصت با قلم دکتر کامبیز حیدرزاده - بزرگمرد بازاریابی مدرن - درس های مدیریتی از ماجرای مرگ ارج / مرگ برندهای ملی و نوستالژیک ایرانی طبیعی است

درس های مدیریتی از ماجرای مرگ ارج / مرگ برندهای ملی و نوستالژیک ایرانی طبیعی است

«برند»ها وسیله دفاعی در برابر قیمت های موجود در بازار هستند. برندهای قوی و نیرومند، در مقایسه با برندهایی که شهرت کمتری دارند، اعتماد (Trust) و آسایش بیشتر و تصویرذهنی (Image) بهتری در خصوص کیفیت ارائه می کنند. نقطه قوت یک برند بر مبنای عملکرد آن بنا شده است نه براساس رشد فروش آن.

یک کشور کوچک مثل سوییس با جمعیت 9 میلیون نفری، برندهای بسیار قابل ملاحظه و مشهور زیادی دارد، مانند نستله (Nestle)، سواچ (Swatch)، رولکس (Rolex)، ای. بی. بی. (ABB)، هوفمن لاروش (Hoffman LaRoche)، بوار (Bauer) و ... همین مسئله در مورد سوئد نیز با جمعیت 5 میلیون نفری صادق است. برندهایی مثل ساب (Saab)، ولوو (Volvo)، الکترولوکس (Electrolux)، اریکسون (Ericsson) و سندویک (Sandvik). عجیب است که کشورهای بزرگ مثل روسیه، هندوستان، چین و برزیل، برندهای جهانی کمی دارند که بتوان از آنها نام برد. «اندازه و پیشینه و قدمت کشورها، در این زمینه چندان مهم نیست.»

برندها هم مانند انسان ها دستخوش یک چرخه زندگی (دوره عمر) هستند، به عبارت دیگر اگر هر انسانی بتواند عزیزترین اعضای خانواده خود را عمر جاودان ببخشد (! ) قطعا می تواند یک برند را هم دائم العمر، حفظ و حراست کند. این مسئله می تواند دلایل متعددی داشته باشد ولی بیشتر از هر چیز بیانگر این نکته است که حتی برندهای معروف هم ممکن است یک شبه از اذهان عمومی محو شوند.

ویژگی های برندهای قدرتمند

«پنج جنبه برای یک برند قوی وجود دارد. ابتدا اینکه یک برند باید ویژگی های خاصی را به ذهن بیاورد، مثل مشخصات محصول، طرح، مدل و ... دوم اینکه برند باید در زمینه یک یا چند مزیت کلیدی مشهور باشد. مثلا ولوو نشان دهنده ایمنی و اپل نشان دهنده رابطه دوستانه با استفاده کننده است. سوم اینکه مشتری باید بتواند ویژگی های برند را مجسم و تصور کند، انگار که این برند، یک شخص است، مثلا اپل 20 ساله و  ای بی ام 60 ساله است. چهارم اینکه برند باید نشان دهنده ارزش های شرکت باشد.

آیا شرکت در مقابل مشتری، مسئول و پاسخگو و از لحاظ اجتماعی هوشیار است؟ در نهایت یک برند قوی باید نشان دهنده تصویر استفاده کنندگان از برند باشد. آیا آنها جوان، علاقه مند و مشتاق یا پیر و باثبات هستند؟ بازاریابان برند باید تمام پنج عامل را توسعه و پرورش دهند تا یک برند را قوی و مستحکم کنند». چقدر این فرآیند در مورد برندهای نوستالژیک ایرانی محقق شده است؟

در واقع، تحت چندین حالت ممکن، برندها می توانند به مرحله مرگ برند خود نزدیک شوند. حالت اول شرایطی است که ملزم به به دست آوردن موقعیت مناسب برای یک برند در جریانات اقتصادی متناسب با توانایی های رقبای فعلی و آتی باشد و حالت دوم کسب اعتبار لازم در اذهان مصرف کنندگان و مشتریان است، زیرا این مشتری است که باید متقاعد شود به دنبال یک برند خاص برود و حتی ممکن است بی توجهی به نوآوری و خلاقیت که لزوما به مفهوم ایجاد تغییرات ناگهانی و محسوس در کالا نیست، و خود می تواند شامل تغییرات کوچکی باشد و تنها به مفهوم ایجاد تغییرات ناگهانی و محسوس در کالا نباشد، هم باعث بهبود کالا یا خدمات  شود.

محصولات ساخته شده تحت یک برند خاص در طول زمان دچار تغییرات مختلفی می شوند و حتی ممکن است پس از مدتی کالا به طور کلی تغییر کند و به کالای دیگری تبدیل شود. همچنین ممکن است شرکتی که به تولید انبوه محصولی تحت یک برند می پردازد، پس از مدتی محصولات متنوعی با نشان های فرعی مختلف تولید کند.

از طرفی هم محاسبه عمر مفید یک برند و ورود آن به مرحله افول و مرگ برند نیز امری نه چندان راحت است که با بررسی ارزش ویژه برند و ابعاد موثر آن همچون بعد مشتری که ادراکات مشتری از برند را نمایان می سازد، بعد مالی که می توان به عنوان مابه التفاوت عواید مالی یک محصول که یک بار با برند و یک بار بدون هیچ برندی عرضه می شود تعریف کرد.

همچنین بعد ترکیبی که در آن ارزش ویژه برند به گونه ای ارزیابی می شود که هر دو بعد پیشین (مشتری گرا و مالی) را شامل شده و اثر دوبعدی ارزش ویژه برند بر سازمان در ارتباط با ابعاد مشتری یا مسائل مالی تاثیر خود را نشان نمی دهد. همواره ارتباط همگرا و مثبتی میان ارزش ویژه برند در دو بعد مشتری گرا و مالی وجود دارد. عملا دو دیدگاه بازاریابی و مالی در اینجا به هم گره می خورند.

بنابراین، می توان این گونه بیان کرد که با توجه به موارد مذکور، در صورت بی توجهی به این ابعاد و شرایط، مرگ برندها حتمی خواهد بود و نادیده گرفتن آنها می تواند برند را به سمت مرحله افول خود سوق دهد. همچنان که برند را از اذهان عمومی کمرنگ و محو می سازد. از دیگر عوامل که عدم توجه به آنها مرگ برندها را حتمی می سازد شامل بازار است و توجه به اینکه آیا بازار باثبات و رو به رشد است و موانع قوی برای ورود دارد.

یک برند باثبات در بازاری که در حال رشد است، با ورود رقبای بسیار، بیشترین امتیاز را داراست. مورد دیگر پایداری است و برندهایی که برای مدت طولانی ایجاد شده اند و مشتریان به آنها وفادارند. از طرف دیگر، رهبری برندی که بخشی از بازار را در دست دارد، یک برند بانفوذ و بسیار باثبات است و ارزش های بسیاری را نسبت به دیگر برندها که سهم بازار کمتری دارند، داراست.

رونـــدهای بازار که از جمله شاخص ها برای تعیین جهت گیری برند است. توجه مدیران برند در به روز و مناسب بودن برای مصرف کننده، ارزش آنها را افزایش می دهد. میزان و قدرت پشتیبانی و حمایتی که برند دریافت کرده است نسبت به آنهایی که فاقد چنین فاکتوری هستند، ارزش بیشتری دارد.

عامل دیگر فعالیت در سطوح بین المللی است که قدرت برندهای فعال در بازارهای جهانی ارزش بیشتری را نسبت به برندهای فعال در حیطه های ملی و منطقه ای دارند. از طرفی هم توانایی شرکت در حفظ برند، قدرت و وسعت قوانین حمایتی از آن، عامل مهم و حساس دیگری در ارزش گذاری است.

حال هنگامی که برندهای خاص نوستالژیک ایرانی مانند «آزمایش»، «ارج»، «پارس الکتریک»، «کفش ملی» و... برای نخستین بار به بازار عرضه شدند، ممکن است خوش شانس باشند، هیجان ایجاد کنند و وارد یک مرحله و دوره رشد و پیشرفت قوی شوند.

پس از مدتی، هنگامی که این محصول برای برخی افراد عادی شد و برخی دیگر به سمت محصولات جدید حرکت کردند، این برندها مقداری از جلوه و درخشندگی خود را از دست می دهند. این زمان برای یک برند، «زمان بحران» است. در این هنگام، «برند» نیاز به احیا و بازسازی دارد و وظیفه مدیریت برند، تزریق و وارد ساختن معانی و مزایای جدید به برند است. آیا این برندها در زمان مورد نیاز، احیا شده اند؟ جواب قطعا منفی است.

برندهای ملی و ضربات کاری

این برندهای دوست داشتنی ملی ایرانی، چند بار دچار شوک های جدی و به عبارتی ضربات کاری شدند: نوبت اول، همزمان با شوک دوم نفتی در جهان یعنی نیمه اول دهه 1350 شمسی که با تزریق دلارهای نفتی برآمده از فروش نفت ایران توسط دولت پهلوی و باهدف کاهش نارضایتی عمومی و رشد هیجانی مصرف گرایی، مردم ایران با برندهای خارجی آشنا شدند و. . . نوبت دوم هم، در سال های پایانی نیمه دوم دهه 1350 شمسی و همزمان با شور انقلابی برآمده از انقلاب اسلامی و مصوبات دولت موقت ضربه کاری دیگری دریافت کردند.

مشکل این برندهای دوست داشتنی و نوستالژیک ایرانی در آن زمان به مصوبه سال 1358 و مصوبه دولت موقت با عنوان «قانون حفاظت و توسعه صنایع ایران» برمی گردد که دستور به مصادره 50 شرکت بزرگ که مربوط به سرمایه داران دوران حکومت پهلوی بودند و همچنین ملی شدن بانک های کشور در آن دوران داد.

این کارخانجات بعد از مصادره، دولتی شده و دولتی باقی ماندند و بعضا نیمه دولتی یا خصولتی شدند... نوبت سوم هم در طی دهه 1360 شمسی به آزمایشگاه مدیریت دولتی تبدیل شدند و در شرایط جنگ تحمیلی که هیچ رقیبی در بازار ایران موجود نبود، مغرور و سرشاد از التماس مشتریان با فخرفروشی گام برمی داشتند... نوبت چهارم در سال های دهه 1370 شمسی به ظاهر از نو متولد شدند اما در عمل آغاز مرگ تدریجی را با حضور برندهای خارجی در بازار ایران، تجربه کردند.

به همین دلیل آغازگر مرگ «ارج» و سایر برندهای ایرانی در آینده نه چندان دور را، نه دولت های جمهوری اسلامی، بلکه شوک دوم نفتی و ترس حکومت پهلوی از نارضایتی عمومی و تزریق روحیه مصرف گرایی در میان ایرانیان با ورود برندهای خارجی و از طریق تزریق دلارهای نفتی باید دانست و پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم از دولت موقت تا دولت یازدهم هریک به طریقی در این مرگ فرسایشی صاحب نقش های کم یا پررنگ بوده اند.

هنگامی که سال تاسیس این چهار برند نوستالژیک ایرانیان را مرورکنیم - آزمایش (تاسیس 1337 به کارآفرینی مرحوم محسن آزمایش)، ارج (تاسیس 1316 به کارآفرینی مرحوم مهندس خلیل ارجمند و اخوان ایشان)، پارس الکتریک (تاسیس 1341 به کارآفرینی مرحوم محمدتقی برخوردار)، کفش ملی (تاسیس 1336 به کارآفرینی مرحوم محمد رحیم متقی ایروانی) – به قدمت و عمر طولانی آنها پی می بریم.

آزمایش 58 ساله، ارج 79 ساله، پارس الکتریک 54 ساله، کفش ملی 59 ساله، که مدت زیادی از عمر خود را با زیان انباشته سپری کرده اند، طبیعی است که بپذیریم عمر برندهای ملی ایرانی نسبت به برندهای ملی در جهان کوتاه است. جالب این است که قدمت برندی مثل «ارج» که از برندهای ملی ایرانی است - و جزو قدیمی ترین برندهای ملی هم هست و همان که نسل های قبل با عنوان «نامی که می شناسید و به آن اطمینان دارید» آن را به یاد می آورند - از برندهای ملی و بین المللی کره ای مانند سامسونگ و ال جی هم بیشتر است!

کارخانجات این برندها، به دلیل قدمت زیاد و عدم نوسازی و به روز شدن از نظر تکنولوژی تولید، بعضا اختلاف بین شرکا، نگاه منفعت طلبانه سهامداران، تفکر و نگاه «گاو شیرده مادام العمر» دولت ها به این بنگاه ها در ادوار مختلف و ... دچار مرگ تدریجی و فرسایشی طبیعی شده اند.

گاها در خصوص این نوع برندها شاهد هستیم که مهم ترین عامل افول برند و ورود آنها به مرحله مرگ تدریجی برند، به روز نشدن ماشین آلات و انتصاب نابجای مدیران منجر می شود تا نتوانند از پتانسیل خود برای تولید محصولات روز استفاده کنند، به نحوی که در نهایت تصمیم به کنار گذاشتن این برندها گرفته می شود.

اگر به جای سرمایه گذاری جدید، سود شرکت را بین سهامداران تقسیم کنید در این صورت شرکت را از درون خالی کرده اید، زیرا تقسیم سود، شرکت را از پا می اندازد. البته در فضای نامناسب کسب و کار، فعالیت بنگاه ها برای سرمایه گذاری جدید و اخذ تکنولوژی جدید بسیار سخت هم می شود.

در قواعد کسب وکارها در ایران به دلیل فضای نه چندان مناسب کسب و کار، عموما بخش کوچکی از اداره کردن و بهره ور بودن بنگاه ها ناشی از مدیریت است و غالب علل، ناشی از متغیرهایی است که مدیر بنگاه دخالتی در آن ندارد مانند نرخ ارز، تعرفه ها، مالیات، زیرساخت ها و... شاید به همین دلیل است که می گویند عمر برندها در ایران کوتاه است.

در نهایت زمانی که یک برند دیگر قابل احیا نباشد، بهترین کار خارج کردن آن از بازار است اما گاهی بعضی از شرکت ها بنا به دلایلی حاضر به رها کردن برند خود نیستند که این اصرار آنها در اغلب موارد باعث ضرر بیشتر شرکت می شود. شرکت ها با توجه به تغییر شرایط اقتصادی باید «سلامت» برند خود را ارزیابی کنند.

عمر یک برند در صورتی که تدابیر درستی اتخاذ شود، قابل افزایش است. این یکی از مسئولیت های هر شرکتی است که تشخیص دهد برند یا برندهایش در چه مرحله ای از چرخه عمر خود به سر می برند و همچنین اینکه آیا قابلیت احیا شدن دارند یا خیر.

با این وجود، این شواهد نشان دهنده این است که همچنان کاربرد تحلیل های SWOT جهت شناسایی نقاط قوت برند، نقاط ضعف، فرصت های موجود در بازار و تهدیدها، لازمه هر کسب و کاری است. تمرکز مدیران بر تنوع بخشی و استفاده از استراتژی های بازاریابی جهت جلوگیری از ورود برند به مرحله افول از چرخه عمر خود، حائز اهمیت است.

۰ نظر
.A JAFARI

مصاحبه اختصاصی روزنامه فرصت - دکتر کامبیز حیدرزاده - محصول کافی نیست؛ خدمات بدهید

محصول کافی نیست؛ خدمات بدهید

امروزه هر کسب‌و‌کاری باید در راستای فعالیت‌های ارتباطاتی برند برنامه‌ریزی‌ها و استراتژی‌های مناسبی را اتخاذ کند. فعالان حوزه نشر نیز از این قضیه مستثنا نیستند و برند‌های این حوزه باید در تلاش باشند که با استفاده از متد‌های موجود در برندینگ، آگاهی از برند خود را افزایش دهند. برخی از کارشناسان حوزه بازاریابی و برند بر این باور هستند که ارائه خدمات همراه با محصول می‌تواند نسخه مناسبی برای بازاریابی و برندینگ فعالان حوزه نشر باشد و همچنین بررسی هنجار‌های اجتماعی می‌تواند در شناخت الگوی خرید مخاطبان ایرانی بسیار مثمرثمر واقع شود.

اینکه فعالان صنعت نشر در راستای فعالیت‌های بازاریابی و برندینگ چه اقداماتی را باید انجام دهند و چگونه مزیت‌های رقابتی را برای خود ایجاد کنند، بهانه‌ای شد تا «فرصت امروز» سراغ دکتر کامبیز حیدرزاده، کارشناس مدیریت بازاریابی و عضو هیات علمی دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات برود.

دکتر کامبیز حیدر‌زاده در گفت‌وگو با «فرصت امروز» می‌گوید: با توجه به اینکه برندی مانند نشر چشمه، هنوز از بزرگ‌ترین و موفق‌ترین موسسات انتشارات فعال در ایران است، بیشتر فعالیت‌های این انتشارات در حوزه ادبیات است. باوجود افت‌وخیزهای موجود در فعالیت‌های این انتشارات، حضور مدیران خبره و همکاری با نویسندگان مطرح توانسته موفقیت این برند را تضمین کند و تا همچنان فعالیت‌های خود را در این حوزه ادامه دهد.

این استاد دانشگاه اظهار می‌کند: این برند‌ها توانسته‌اند در حوزه‌های مختلف هنر و ادبیات مانند داستان، شعر، نمایشنامه، فیلمنامه، سینما، تحقیقات ادبی، فلسفه، علوم اجتماعی، اسطوره و تاریخ فعال باشند و محصولاتی را در این زمینه‌ها به چاپ رسانند. سال‌ها پس از فوت نویسندگان مطرح که با این برند‌ها فعالیت می‌کردند، برند‌هایی مانند نشر چشمه هنوز همچنان به چاپ آثار ارزشمند و گران‌بهای آنان ادامه داده‌اند. از طرفی برند‌های مانند نشر چشمه در حوزه چاپ و نشر آثار مذهبی نیز توانسته تاکنون جوایز متعددی را دریافت کند.
 
ایجاد ذهنیت مثبت نسبت به برند

این مشاور بازاریابی خاطر نشان می‌کند: از آنجا که هدف هر شرکت یا کسب‌و‌کاری از برند‌سازی ایجاد آگاهی و افزایش وفاداری مشتری است، در صنعت چاپ و نشر نیز هدف اصلی ایجاد ذهنیت و چشم‌انداز نسبت به محصولات خود در مشتریان است تا آنجا که مخاطبان رفع نیازهای خود را درگرو مصرف محصولات یک برند بدانند.

تضمین موفقیت برند

حیدر‌زاده بیان می‌کند: در واقع با شکل‌گیری یک جایگاه احساسی و عاطفی از محصول یا خدمت در مشتریان و مصــــرف‌کنندگان، رضایت از برند و به مراتب وفاداری، خرید مجدد و شکل‌گیری تبلیغات شفاهی مثبت نیز از آن برند بیشتر خواهد شد. لحاظ‌کردن تمامی طبقات مختلف جامعه و چاپ کتب و نشریات در حوزه‌های دارای وجه تشابه نزدیک با فرهنگ و افکار جامعه از یک‌سو و توجه به سطوح مختلف سنی و ارائه محصولات و حوزه‌های مختلف علمی و فلسفی نیز از سوی دیگر می‌تواند برند‌های این حوزه را با وجود رقبای قدری در صنعت چاپ و نشر به میزان قابل توجهی موفق سازد.

ارائه خدمات همراه با محصول

او ادامه می‌دهد: در کنار فعالیت‌های مختلف بازاریابی و فروش محصول، آنچه در دنیای پیشرفته از لحاظ تکنولوژی موثر است، لزوم ارائه خدمات همراه است که برند‌های حوزه نشر باید به این موضوع توجه ویژه‌ای داشته باشند و برای آن برنامه‌ریزی‌های مناسبی را انجام دهند. این موضوع می‌تواند از دلایل همراهی مشتریان با موسسات و کسب‌و‌کارها باشد و حتی با وجود افت‌وخیزهای موجود در فعالیت‌های موسساتی این حوزه، مشتریان را نسبت به برند وفادار سازد.

این در حالی است که شاید توجه به این امر در صنعت چاپ و نشر از دید بسیاری از کارشناسان این حوزه بعید به نظر می‌رسد اما با اتخاذ برنامه‌ریزی‌های مناسب این موضوع شدنی خواهد بود. برند‌های حوزه نشر می‌توانند از منطق چیرگی خدمت (SD Logic یا Service-Dominant Logic)  یا ارائه خدمات همراه با محصول و همچنین خلق ارزش مشترک در برنامه‌های بازاریابی خود بهره گیرند.

تحت تاثیر قرار دادن الگو‌های خرید

حیدر‌زاده می‌گوید: در ایران برند‌سازی و شعار انتشارات واژه‌ای جدید یا دور از ذهن برای بسیاری از افراد به نظر می‌آید اما با کمی تامل می‌توان به موفقیت‌های روزافزون بسیاری از ناشران مطرح خارجی از طریق فرآیند برند‌سازی جهت جلب مشتریان و ایجاد توجه در آنها و در نهایت حفظ و نگهداری آنان واقف شد.

مسلما با وجود فرهنگ‌های متعدد در سراسر جهان، می‌توان به یک چارچوب یا معیاری کلی از رفتار مشتری در این صنعت چاپ و نشر و سطوح مختلف فکری در میان اقشار مختلف نیز پی برد که این امر به بازاریابان کمک می‌کند تا عملکرد و رفتار مشتری را پیش‌بینی کنند.

در واقع بررسی هنجارهای اجتماعی که به شکلی خاص رفتار و عملکرد مشتریان و مصرف‌کنندگان را تعیین می‌کند یا مانع شکل‌گیری و بروز آنها می‌شود، همچنین بررسی ارزش‌های فرهنگی جامعه که باعث شکل‌گیری این هنجارها می‌شود، الگوهای خرید را تحت تاثیر قرار می‌دهد و توجه به این ارزش‌ها و فرهنگ‌ها می‌تواند ســطوح دسـترسی بازاریابان به افکار و رفتار مشتریان را ایجاد کند.

این مدرس بازاریابی اظهار می‌کند: لزوم فعالیت در هر صنعتی مانند صنعت نشر، با تجزیه و تحلیل کردن محیط‌های غیرقابل کنترل مختلف فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و... در کنار بررسی متغیرهای قابل کنترل همچون آمیخته بازاریابی شامل محصول، مکان یا موقعیت، ترفیع یا تبلیغات و قیمت بسیار می‌تواند موثر باشد و کسب‌و‌کارها را موفق سازد.

بنابراین استفاده از رسانه‌های اجتماعی راهی جهت محقق ساختن اقدامات ترفیع برند و تبلیغات است که با توجه به پیشرفت صنایع و تکنولوژی و همچنین دنیای دیجیتالی و ابزارهای الکترونیکی و از طرف دیگر حرکت و هجوم گسترده جوامع به سوی مصرف این محصولات، می‌تواند تمرکز و توجه فعالان در تمامی صنایع را بیش از پیش به سمت بهره‌گیری از این فرصت سوق دهد.

تا جایی که بسیاری از کسب‌و‌کارها به‌صورت کلی با مدنظر قرار دادن اهداف و چشم‌اندازهای خود، تغییراتی اساسی در نوع اقدامات بازاریابی و ارائه خدمات خود داده‌اند. بنابراین تبلیغات رسانه‌ای و حتی بهره‌گیری از شبکه‌های اجتماعی که حجم عظیمی از مشتریان را در خود جای داده است، می‌تواند فرصت مناسبی در دستیابی به مشتریان هدف باشد.

با توجه به انواع مختلف خرید و خریداران، می‌توان در حوزه صنعت چاپ و نشر این‌گونه تلقی کرد که توجه به چند گروه خریداران می‌تواند ثمربخش باشد؛ اول گروهی که خواهان دستیابی به کتب جدید و به روز بوده و نوع انتشارات برایشان تفاوتی ندارد و گروه دیگر که افرادی بسیار وسواسی هستند و دقت آنان را بسیار در خریدها شاهد هستیم. از طرف دیگر توجه به انواع خریداران دیگر که صرفا به دلیل وابستگی خود و از روی عادت خرید می‌کنند، بسیار حائز اهمیت است.

بنابراین در نظر گرفتن این دسته‌های مختلف از خریداران می‌تواند بازاریابان را در صنعت چاپ و نشر جهت طراحی برنامه بازاریابی یاری رساند. لزوم توجه به این نکته حائز اهمیت است که تمامی تلاش‌ها و اقدامات تبلیغاتی موسسات لزوما نباید فروش صرف باشد، بلکه تغییر دیدگاه واحدهای کسب‌و‌کار به این سمت که بتوانند حس وفاداری در مشتریان را قوی سازند، به نوبه خود نتیجه‌اش افزایش فروش خواهد بود.

۰ نظر
.A JAFARI

مصاحبه اختصاصی روزنامه فرصت با دکتر کامبیز حیدرزاده بزرگمرد بازاریابی مدرن - اصول بازاریابی برند ها برای روز پدر

۰ نظر
.A JAFARI